نماوا

پادکست
نویسنده گزارش: سجاد کریمزاده
مجموعه ایران پایدار روز پنجشنبه اول دیماه ۱۴۰۱ در یکی دیگر از برنامههای گفتگومحور مهستان میزبان مجتبی لشکربلوکی، جستارنویس ایرانی بود تا روایت وی از ایران و پاسخ او به پرسشهای بنیادین مجموعه را ثبت نماید. در ادامه میتوانید گزارشی از این گفتگو را مطالعه نمایید.
همه ما افرادی را میشناسیم که در دوره دبیرستان و دوره کارشناسی دانشگاه، رشتههای علوم پایه و مهندسی را انتخاب کردهاند، اما در میانه راه پی به دغدغههایی در وجود و شخصیتشان بردهاند و علایقی را یافتهاند که راهی جز چرخش به سمت علوم انسانی برایشان باقی نگذاشته است. از دلایل فراوانی این پدیده در فضای آموزشی ایران که بسیار هم واضح است بگذریم، برخی از افرادی که چنین تجربهای را از سر گذراندهاند افرادی موفق و اثرگذار در حوزه مطالعاتی خود شدهاند و کارهای ماندگاری در این حوزهها از خود به جای گذاشتهاند. مجتبی لشکر بلکوکی نیز دکترای مدیریت استراتژیک است اما تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه صنعتی شریف و در رشته مهندسی صنایع شروع کرده است. البته او نیز مانند بقیه نخبگانی که تغییر رشته دادهاند کماکان متاثر از رشته مهندسی و دانش ناشی از آن است و خود نیز به این واقعیت که بسیاری از دروس مهندسی در شیوه نگاهش به واقعیات اثرگذار است، اذعان دارد.
لشکربلوکی شهروند ایران
او در معرفی خود اصرار دارد که هیچ ویژگی خاص شخصیتی یا هیچ قصه متمایزی در طول عمر خود نداشته که بتواند جذابیت خاصی هم به روایت او از ایران بدهد. خود را یک ایرانی معمولی میداند که در خانوادهای معمولی متولد شده، در مدارس معمولی تحصیل کرده و میانگین سبک زندگی و فرهنگ ایرانی را نیز با خود دارد. با این حال واضح است که مجتبی لشکربلوکی نخبهای دغدغهمند است که عمر علمی و عملی خود را صرف توسعه ایران کرده و به معنای واقعی و مدرن یک شهروند است. همان گونه که خود او خودش را شهروند ایران معرفی میکند و نه صرفا فردی زاده شهری خاص. او خود را در حال تلاش و تمرین برای شهروند جهان شدن معرفی میکند. شهروندی که نوع انسان فارغ از ملیت نیز برایش حائز اهمیت باشد.
ذهن مهندسی، جهان بینی جامعهشناختی
نگاه مهندسی و ذهن ریاضیوار لشکر بلوکی باعث میشود تا در برابر پاسخ به سوال آغازین ایران پایدار -یعنی پرسش از چیستی ایران- مقاومت کند. او با مفهوم ایران همچون قضایای ریاضی و پرداختن به متغیرهای گوناگونی مانند قومیت، دین، جغرافیا، نظامهای سیاسی وغیره و سپس رد قضیههای ریاضیواری که ایران را حول این محورها تعریف میکنند در صدد اثبات این گزاره است که ایران قابل تعریف یا به زبان علوم انسانی قابل تقلیل به هیچ کدام از این متغیرها نیست. بنابراین در نهایت ترجیح میدهد مرزهای سیاسی و جمعیت فعلی در درون مرزها و همچنین جمعیت ایرانی مهاجر را به عنوان تعریف ایران بپذیرد و تحلیلهای خود را معطوف به این تعریف از ایران بنا کند. با این حال این به معنای عدم آگاهی او از ایران تاریخی یا هویت تاریخی ایرانی نیست، آنچنان که خود را فردی ۴۴ ساله نمی داند بلکه معتقد است تمام تاریخ دور و دراز این سرزمین را نیز باید به این ۴۴ سال افزود و این تاریخ هنوز در هر فرد ایرانی حضور دارد. در نهایت علیرغم طفرهای که لشکر بلوکی از تعریف ایران میرود، پاسخی به سوال چیستی ایران میدهد که کاملا رنگ و بوی فلسفی- تاریخی و جامعهشناختی به خود میگیرد. مجموعهای از مردمان کمابیش هم سرگذشت و کمابیش هم سرنوشت.
شاخصها زبان شیوای تحلیل لشکربلوکی
تقریبا محال است با فردی فارغ التحصیل دانشگاه شریف گفتگو کرد اما با زبانی غیر از زبان شاخصها این گفتگو را پیش برد. لشکر بلوکی نیز از این قاعده مستثنی نیست. او برای تحلیل وضعیت ایران انواعی از شاخصها را از هم متمایز میکند. شاخصهایی که مستقیما ابعادی از یک وضعیت را گزارش میکنند که بیشتر امور عینی و ملموس و محسوس را می سنجند، شاخصهای غیرمستقیم یا مصنوعی که عینیات دیگری را می سنجند اما با واسطههای ذهنی مانند تولید ناخالص داخلی و شاخصهای نیابتی که خبر از یک واقعیت میدهند اما در واقع به سطح بالاتری از انتزاع نیازمندند. میزان سرمایهگذاری خارجی به سبب اهمیتی که برای لشکر بلوکی دارد اولین شاخص نیابتی است که میتواند حکایت کننده میزان و روند توسعه در یک کشور باشد. در نهایت او مهمترین شاخصهایی که میتوان تحلیل را بر آنها بنا کرد را سه شاخص مصنوعی فلاکت، درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید و فراشاخص توسعه و سه شاخص نیابتی سرمایه گذاری خارجی، میزان فرزندآوری و مهاجرت معرفی میکند.
بررسی جداگانه هر کدام از شاخصها و مقایسه با میانگین جهانی و همچنین مقایسه با کشورهای توسعه یافته، لشکر بلوکی را به این نتیجه میرساند که وضعیت کنونی ایران وضعیت مطلوبی نیست. در قیاس با کشوری مانند آلمان نرخ سرمایه گذاری ایران بسیار پایین است در حالیکه از نظر جمعیتی کاملا مشابه با آلمان هستیم. از منظر کاهش فرزندآوری و پیری جمعیت الگوی ما با پیری جمعیت در اروپا از حیث سرعت رخداد، وضعیت جمعتی کشورهای همجوار و تقدم و تاخر پیری جمعیت و توسعه متفاوت است و البته هشدار دهنده؛ و در مورد شاخص مهاجرت نیز تمایل به مهاجرت در میان ایرانیان دو برابر میانگین جهانی است. شاخصهای اقتصادی مانند شاخص فلاکت و درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید و همچنین فراشاخص توسعه نیز لشکر بلکوکی را به نتیجه مشابهی میرساند. اختلاف فاحش با کشور آلمان که از برخی جهات کاملا شبیه به ایران است گویای وضعیت نامطلوب ایران کنونی است.
نسل زد، نسل ضد توسعه نیافتگی
علیرغم تحلیل شاخصهای مهم که وضعیت را نامطلوب نشان میدهند، زیر پوست جامعه اتفاقاتی امیدوار کننده در حال رخ دادن است. نسل زد از نظر لشکربلکوکی، جسورتر، بلندپروازتر، عاقلتر و جهاندیدهتر از نسلهای پیشین است همان گونه که نسل پیش از آنها، عاقلتر از پدران و مادرانشان بودند. از سویی اثر انباشتی نهادها و ریزنهادهای در حال شکلگیری که لشکربلوگی تشخیص داده است نیز او را امیدوار به آینده ایران نگه میدارد. کتری ایران هنوز به نقطه جوش استعلا و پیشرفت نرسیده اما این وضعیت آزاردهنده به واسطه اتفاقاتی از جنس همین رخدادهای کوچک و کمابیش نامرئی به یکباره تغییری اساسی مانند جوشیدن کتری را رقم خواهد زد. به همین سبب است که او در برابر زوال ترجیح میدهد از مفهوم افول استفاده کند. به اعتقاد او منحنی وضعیت ایران اگرچه اکنون افول خود را طی میکند اما در یک نقطه عطف که ناشی از همین امیدواریهاست دوباره سیر صعودی خواهد گرفت.
استراتژی توسعه ایران، تبیین وضعیت تا ارائه راهکارها
چرایی وضعیت کنونی ایران در یک تبیین سه لایهای، موضوعی است که لشکربلوکی به تفصیل در آخرین کتاب خود آن را بسط داده است. در لایه اول این تبیین نظام حکمرانی ایران که عام از دولت، بخش خصوصی، نهادهای مدنی و به طور کلی جامعه است، در حل مسائل خود ناتوان است. بارزترین شاهد این عدم توانایی، تورم دو رقمی پنج دههای در ایران است که به نوعی یک رکورد منفی در نوع خود محسوب میشود، در حالیکه راهحل های تکنیکی مهار تورم در دنیا به خوبی شناخته شده و به کار گرفته شدهاند.
در سطحی دیگر از تحلیل لشکربلوکی فهم خود از وضعیت ایران و تبیین این وضعیت را بر آرای عجم اوغلو و رابینسون استوار میکند. مختصات ما نسبت به محوری بنام «دالان باریک آزادی»، در طول تاریخ ما همواره بین وضعیت دولت مقتدر غیرمقید یا مستبد و جامعه ضعیف از سویی و جامعه قدرتمند و دولت ضعیف و در نتیجه، هرج و مرج و تجزیه در نوسان بودهایم و البته در بیشتر طول این تاریخ نیز از منظری نهادی جامعهای اتمیزه در برابر دولتهای پادشاهان خودکامه داشتهایم. بنابراین هرگز در مسیر باریک آزادی توسعه گام بر نداشتهایم. شاهد این مدعا فقدان همیشگی بخش خصوصی قدرتمند در ایران است که توان مذاکره برابر یا تقریبا برابر با دولت را داشته باشد. آرایش نهادهای سیاسی و اقتصادی در ایران یا به عبارتی بی قاعدگی ناشی از چنین وضعیتی، پیشبینی چرخش قدرت را ناممکن کرده و بنابراین قرار نگرفتن در مسیر باریکی که عجم اوغلو و رابینسون ترسیم میکنند خود در بستر تاریخ قابل فهم است. پدرکشی، پسرکشی، پادشاه خدایی، وزیر کشی و رخدادهایی از این دست در واقع واقعیتهای عینیت یافته حقیقت نهادهای سیاسی و اقتصادی در ایران به شمار میروند و از نظر لشکر بلوکی قائم به عاملیت،های فردی مانند شاهان نیستند.
ژانر خلقیات، ما ایرانیان و توسعه نیافتگی
اگر بتوان یک ویژگی برای شیوه تحلیل لشکربلوکی متمایز کرد ، این ویژگی این است که او ابایی از اضافه کردن هر نگاه موجود و جدیدی به دستگاه تئوریک خود ندارد. هر لایه از تحلیل او بر دوش تحلیلگران و اندیشمندانی در داخل و خارج از ایران استوار میشود. اگرچه به جرات میتوان گفت که او به سنتز جدیدی از این نظامهای اندیشهای دست یافته اما خود را بی نیاز از هیچ کدام از آنها نمیداند. چنین مشی علمیای سبب شده است که لشکر بلوکی به ادبیات مطالعات فرهنگی و جامعهشناسی فرهنگ و مشخصا آنچه در ایران با نام ژانر خلقیات شناخته میشود نیز بیتوجه نباشد. فارغ از ابعاد ساختاری و نهادی، او خلقیات مترتب بر فرهنگ ایرانی که در آثار نوشته شده در این ژانر بارها تکرار شده است را تا حد زیادی میپذیرد و سطحی از تعین برای آنها قائل میشود اما در پذیرش این خلقیات از الگویی پیروی میکند که دکتر مقصود فراستخواه در کتاب ما ایرانیان بسط داده است. لشکر بلوکی مانند فراستخواه برخی از این خلقیات را به ایرانیان نسبت میدهد و مدعی است که برای برخی از آنها آمار و ارقامی نیز وجود دارد. اما این ویژگیها، ذاتی ایرانیان نیست بلکه از بد روزگار یا به تعبیری به اقتضای تاریخ در وجود ایرانیان رسوب کردهاند. به طور مشخص او به الگوی اعتماد مبتنی بر روابط شخصی به جای اعتماد نهادی اشاره میکند. از منظر ادبیات ژانر خلقیات او ایرانیان را افرادی میداند که با هر لایه عقب رفتن از روابط شخصی میزان اعتمادشان به یکدیگر کم میشود در حالیکه اعتماد نهادی الگویی از اعتماد مبتنی بر نهادها و فارغ از مناسبات خرد و شخصی است. یک شاهد یا پیامد چنین الگویی از اعتماد فقدان همیشگی شایسته سالاری در ایران است.
نهاد به مثابه یادگیری جمعی
تفاوت اساسی نگاه لشکر بلوکی به خلقیات ایرانیان با دیگر افرادی که در این ژانر آثاری منتشر کردهاند، این است که او این خلقیات را برآمده از نهادها از سویی و سازنده نهادها از دیگر سو تلقی میکند. نهادها از نظر لشکر بلوکی قواعدی هستند که تاریخ و جغرافیا به ما آموزش میدهند و در خلقیات متجلی میشوند و خود، این نهادها را بازتولید میکنند. در جامعهشناسی تطبیقی تاریخی دو الگوی متفاوت برای پژوهش و تحلیل از یکدیگر متمایز میشوند. الگوی شبیهترین موارد و الگوی متفاوتترین موارد. لشکر بلوکی با مقایسه جغرافیای سیاسی ایران و ژاپن و همچنین تاریخ متفاوت ایران و ژاپن و در یک کلام ثبات ژاپن در برابر تلاطم ایران از الگوی دوم روش تطبیقی استفاده میکند و در نهایت این گونه نتیجه میگیرد که ژاپنیها اگر تاریخ و جغرافیای ما را از سر میگذراندند کنش، خلق و خو و نهادهایی مانند ما میداشتند. وی در این نقطه کاملا از ژانر خلقیات فاصله میگیرد. خلقیات در واقع درسی است که تاریخ به فرد فرد افراد یک جامعه یاد میدهد. نگاه کوتاه مدت، صفت فرهنگی ایرانیان است اما تنها به سبب تشویش و تلاطم دائمی در جغرافیا و تاریخ در ذهن و ضمیر ایرانیان جای گرفته است.
بنابراین در تحلیل نهایی لشکر بلوکی نه خلقیات به عنوان پیامد نهادها و نه جغرافیا و تاریخ به عنوان بستر شکلگیری آرایش نهادی و نه حتی عاملیتهای مختلف انسانی بلکه خود نهادها و آرایش نهادی است که تعیین کننده فرآیندهای توسعه یا توسعه نیافتگی یک جامعه تلقی میشوند. لشکر بلوکی برای فرا رفتن از این سطح تحلیل که توام با نوعی تکرار نظرات دیگران است به وجه علمی مهندسی خود بازگشت میکند و این تبیین را تبیین ایستا یا به بیان مهندسی استاتیک وضعیت مینامد و به موازات آن سعی میکند پویایی و باز به تعبیر مهندسی دینامیک موجود در نظامات نهادی را نیز نشان دهد. ترجمه این دینامیک به زبان علوم انسانی علیتهای دو طرفه یا به تعبیر لشکر بلوکی لوپها یا حلقههای علی معلولی است. در واقع در سطح دینامیک، هیچ کدام از عوامل از عامترین آنها یعنی نهادها تا خلقیات که خردترین سطح محسوب میشود نه تماما علت و تماما معلول دیگری است. راهکارهای برون رفت از وضعیت کنونی نیز از نظر لشکر بلوکی در همین راز نهفته است. ناچاریم برای تغییر چینش نهادی به دینامیک موجود در آن توجه کنیم در غیر این صورت در یک جبرگرایی تاریخی و جغرافیایی گرفتار خواهیم شد. به دیگر سخن در صورت توقف در سطح استاتیکی تبیین، ازآنجا که جغرافیا به عنوان بستر شکلگیری نهادها تا حد زیادی ثابت است، این وضعیت ابدی تصور خواهد شد.
به هم زدن قاعده بازی نهادها و تغییر آنها از منظر دینامیک نهادها امکانپذیراست و اساسا تمام تلاشهای صورت گرفته در دوران مختلفی مانند مشروطه در همین جهت بوده است. برای لشکربلوکی هیچ کدام از این تجربیات تاریخی شکست نخورده و در سطح خود اثرگذار بوده است. در نهایت آنچه حائز اهمیت است این است که به دنبال روشهایی بگردیم که میتواند این قاعده بازی را به نفع توسعه، بر هم بزند.
رویکرد بین رشتهای لشکربلوکی بیش از هر بخش از روایت او از ایران، در پاسخ به سوال چهارم ایران پایدار خود را نشان میدهد. جایی که او پس از برشمردن اثر متغیرهای غیرقابل کنترلی مانند جغرافیای طبیعی و ضرورت توجه به این متغیرها برای تدوین استراتژی موثر، معتقد است برای پاسخ به «سوال چه باید کرد؟» باید بر متغیرهای قابل کنترل متمرکز شد. باید از انتظارات و رویاهای فانتزی مانند ظهور یک سیاستمدار قهرمان و اسطورهای، به سمت و سویی رفت که استراتژیها بر امکانهای منطقی محتمل استوار شوند. او حتی رسیدن به تعادل قدرت بین دولت و جامعه، آنگونه که جامعه را در دالان باریک آزادی قرار دهد را نیز در زمره امکانهای منطقی میداند که در شرایط فعلی ایران بیشتر به رویایی فانتزی شبیه است تا امکانی محتمل.
کنشگران مرزی و نتوکراسی منافذ بهبود وضعیت نهادی
در شرایطی که نه امید چندانی به یک قهرمان توسعهخواه وجود دارد، نه جامعه به انباشتی از تشکل دست یافته که بتواند تنه به تنه قدرت سیاسی بزند و نه موانع موجود اجازه تغییرات آنی نهادی را میدهند، لشکر بلکوکی راه چاره را در دو مفهوم جستجو میکند. مجتبی لشکر بلوکی مفهوم کنشگران مرزی را به عنوان عاملیت اثرگذار از مقصود فراستخواه وام میگیرد و در شرایطی که شکاف دولت و مردم عمیقتر از هر زمان دیگری است، معتقد است افرادی وجود دارند که مورد وثوق دولت و جامعهاند و این افراد میتوانند کلید حل مسئله باشند. اما مفهوم مهمتر و البته کمی جدیدتر، نتوکراسی است. شبکههایی از نخبگان با هر نوع تفکری و با هر نگاه سیاسی و ایدئولوژیک که حول حل مسئلهای خاص، حتی به طور موقت شکل میگیرند و تلاش میکنند آن مسئله را حل کنند. خوشبینی او به این شبکههای موقت تنها در اعتقاد او به توانایی این شبکههای انسانی در حل مسئله نیست بلکه در صورت عدم توفیق در حل مسئله نیز خود منجر به انباشتی از تجربه، مدنیت و تشکل میشوند و این تشکل در افقی بلندمدت میتواند اثر خود را نشان دهد. در واقع سازوکار عمل شبکهها نه تنها در حل مسئله بلکه از مسیر توسعه فردی و شکلگیری منهای قدرتمند نیز هست.
نیلوفر آبی نقطه تمایز استراتژی لشکر بلوکی برای توسعه
توسعه یک جعبه یا پکیج نیست بلکه بهتر آن است که مانند یک پازل دیده شود. این پیش شرط اساسی برای مطرح کردن اصلیترین و شاید خلاقانهترین راهکاری است که لشکر بلوکی برای توسعه ایران ارائه میکند. هر کسی در هر جایی تا حد امکان در موقعیت خود سعی در بهبود اوضاع و حل مسائل داشته باشد، در جهت توسعه گام برداشته و به عبارتی به توسعه ریزنهادها کمک کرده است. اگرچه در ابتدا به نظر میرسد که این نظر شبیه به توصیههای فردگرایانه و روانشناختی است اما شرح لشکربلوکی نشان میدهد این راهکار وجهی عمیقا جامعهشناختی دارد. هنگامی که معطوف به بهبود شاخص اعتماد کنشی انجام میشود در واقع در سطح ریزنهاد به بهبود کلی این شاخص و در نهایت بهبود نهادی منجر میشود. به همین ترتیب کمک به شکلگیری نهاد مالکیت، حقوق شهروندی و غیره نیز در همین راستا قابل فهم است. به طور کلی هر تجربه خلاقانه جدیدی که مسئلهای حتی کوچک را بدون اجبار و الزام خاصی حل کند یا به بهبود منجر شود، تجربهای از ریزنهادها محسوب میشود به شرطی که قابلیت تعمیم و گسترش نیز داشته باشد. لشکر بلوکی برای تدقیق مفهوم ریزنهاد، از استعاره نیلوفر آبی استفاده میکند. ریزنهادها مانند نیلوفر آبی حتی اگر بمیرند دوباره زنده میشوند، اکوسیستم خود را تمیز میکنند، گسترش پیدا میکنند و مهمتر از همه اینکه در بدترین شرایط محیطی نیز امکان پیدایش و گسترش دارند. ریزنهادها حتی در مرداب نهادی و ساختاری نیز امکان بروز و اثربخشی خواهند داشت.
مشق شب و پنجره فرصت
راهکار عملیاتی لشکربلوکی در نهایت در مفهوم نیلوفر آبی ریزنهاد خلاصه میشود اما او برای آنچه که رویای کمتر محتمل میداند نیز توصیه به مشق کردن راهحلها میکند. راهحل مسائل برای افرادی که معتقد به تغییرات نهادی خرد تا کلان هستند باید روشن باشند و برای این منظور باید دقیقا طراحی شوند. اگرچه برای به کار بستن این راهحلها نیاز به باز شدن پنجره فرصت وجود دارد. تبدیل شدن یک مسئله به اولویت حکمرانی و پذیرش مسئله و راه حل آن از جانب اجتماع و حمایت از راه حل، دو شرط دیگر تحقق پنجره فرصت هستند. به عبارتی راهحلها خود انباشتی از دانشاند که شرط لازم برای حل مسئلهاند و در بزنگاه آگاهی و اولویت یک مسئله و اشتراک و اجماع حداقلی جامعه و دولتها، میتوانند مسئلهای را حل کنند. چه بسا تلاشهای لشکر بلکوکی و تدوین کتاب استراتژیهای توسعه را نیز باید از منظر مشق شب یک نخبه دغدغهمند دید.
عضویت در کستباکس ایران پایدار بهترین روش برای دریافت نسخه صوتی برنامههای این مجموعه است.